تا طلوعی دیگر...

۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

اون بالا بالاها رفت...

جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۱۶ ب.ظ

گنجشک ناز و زیبا؛ که می پری اون بالا؛ بال و پرت به رنگ خاک

دلت مهربون و پاک؛ به من بگو وقتی که پر کشیدی؛ بابام رو تو ندیدی؟


لازمه بگم بغض نفسمو بندآورده یا از نوشته هام واضحه؟!

خدایا بذار مامانم همین پایین پایینا پیش خودم بمونه خب؟!

حتی تحمل تصورشم ندارم میفهمی؟!

میفهمی مگه نه؟!

من دیگه تاب ندارم

من میبرم

می میرم

...

دیدمش از اینجا رفت؛ اون بالا بالاها رفت؛

پیش سـتاره ها رفت؛ یـواش و بی صدا رفت

که نفهمم دنیا کدام طرف می چرخد...

پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۳۹ ب.ظ

که تابستون رو به اتمام و امتحانای ترم تابستون نزدیک و یه عدد انای خسته ی از درس عمومی گریزون و فیلم دوست و گوشی باز:|

اینکه سه تا در س انقلاب و اندیشه و تاریخ تمدن رو بخای توی ی روز امتحان بدی و امتحانت وسط کلاسای فرمانت برای گواهینامه باشه خیلی ظلمه:((((

یکی بمن بگه علوم پایه رو 4 ترمه بدم یا تمرکز کنم روی معدل؟:|

چراغ ساده ی دوستت دارم...

پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۳۰ ب.ظ

در این هستی غم انگیز
وقتی حتی روشن کردن یک چراغ ساده ی دوستت دارم
کام زندگی را تلخ می کند
وقتی شنیدن دقیقه ای صدایِ بهشتی ات
زندگی را
تا مرزهای دوزخ
می لغزاند
دیگر نازنین من
چه جای اندوه
چه جای اگر
چه جای کاش
این حرف آخر نیست
به ارتفاع ابدیت دوستت می دارم
حتی اگر به رسم پرهیزکاری های صوفیانه
از لذت گفتنش امتناع کنم

مصطفی مستور

تمام دوستت دارم ها را برایت به باد سپرده ام...

پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۲۶ ب.ظ

شعر روز تولدت بود که نصفه موند خاستم بیام دوباره بگم سال رو باید با 6 مرداد تحویل کرد 6مرداد رو باید زندگی کرد اما چه فایده کسی نمیفهمه..

گفتن خیلی چیزا فایده ای نداره...نه بیشتر از این...بعضی حرف ها رو باید خورد باید چشماتو ببندی بینی ت رو بگیری قورت بدی سخت بدطعم..کاریه که شده به هر حال..انگار هر چقدر بخوام بهت نزدیک باشم دورتر میشم..

"و هر زنی که راز فصل ها را می داند.."

میدونی تو هیچی جا نمیشه نمیگنجه این همه دلتنگی و نمیدونم نمیدونی چجوری توی دل من جا گرفته

"و حرف لحظه ها را میفهمد"

انتظار که چیز بدی نیست هان؟ یه روزنه ی امید تو نا امیدی مطلق...من انتظار رو از خبر بد بیشتر دوست دارم..صبر میکنم به اندازه ی یک عمر..به اندازه ی همه ی وقتی که خدا بهم میده..

"و می گذارد زمان بگذرد

تا به جفت گیری گلها

و به دنیای خیس چشمها بگوید

سلام سلام

زنی ست خوشبخت"

و من که انتظار رو با هر نفسم فرو میدم...بهم بگو بیهوده نیست و غروب این بهار دلمو نمیلرزونه...

مرا دچار حادثه ای کن که با عشق نسبت دارد...

دوستت دارم

نیکی فیروزکوهی_عباس معروفی

نه بخاطر جور دیگر زیستن...

پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۰۷ ب.ظ

به آغوش خسته ام مجالی ده

بگذار

گریستن

بر زخم های دیرین

قلب های خفته را به عشق مبتلا نکند

بگذار بازگشت نیلگون چشمانت

بیهوده زیبا نباشد


نیکی فیروزکوهی

صدای سکوت

پنجشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۴۴ ب.ظ

گفتن دوستت دارم ها

هیچ فایده ای ندارد!

باید آن ها را روی سنگفرش خیابان نوشت...

شاید رهگذری خواند

دلش تپید...

ماند و نرفت.

وگرنه

گفتن های من

همه را مسافر کرد..


"علیرضا اسفندیاری"

هزارساله که رفتی

پنجشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۳۶ ب.ظ

امشب از آسمان دیده‌ی تو
روی شعرم ستاره می‌بارد
در زمستان دشت کاغذها
پنجه‌هایم جرقه می‌کارد...
دلم برای پارسال که برای کنکور میخوندم تنگ شده و اینو فقط تو میدونی هستی میدونی دلیلشو میدونی مگه نه؟!بذار خوشبین باشم که یادته...شب پر از قطره‌های الماس است
از سیاهی چرا هراسیدن 
آنچه از شب به جای می‌ماند
عطر سکرآور
گل یاس است...عاطفه همیشه بهم میگفت..از سیاهی چرا هراسیدن..شبی که پراز قطره های الماس بود همونقدر که نور داشت کوتاه بود..آه بگذار گم شوم در تو ...من گم شدم نمیای پیدام کنی؟!

دانی از زندگی چه می‌خواهم
من تو باشم.. تو.. پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو.. بار دیگر تو..

بار دیگر تو که از خودکار من روی سالنامه ی قدیمی کلاس انقلاب سر میخوری که کاغذ رو رنگی میکنی و دفترو کج میکنم که از نگاه های اطرافم بدزدمت..آنچه در من نهفته دریایی ست
کی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین طوفان
کاش یارای گفتنم باشد ...بین حودمون میمونه ولی یادته من همونم که یروز میخاستم دریا بشم؟!اره قرارمون این نبود این فاصله این همه دوری نبود وقتی میری یادت میاد که بخاطر تو اینجام!؟که منتظرم برگردیو پیدام کنی!؟

اری اغاز دوست داشتن نیست من خود دوست داشتنم دیگه من نیستم این تویی

movie

پنجشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۳۱ ب.ظ

وقتی برای کل روز برنامه ای نداری و قراره توی خونه بمونی ولی زیرنویس فیلم"theory of everything"توی تلویزیون نشون داده نمیشه" interstellar " قطعا گزینه ی خوبیه:) دوستش داشتم..

نتایج کنکور اومد و امیدوارم همه نتیجه ی زحمتشونو دیده باشن یاد خودم افتادم پارسال همین روزا خیلی بهم سخت گذشت با 800 منطقه 3 که بخاطر کم شدن ظرفیتا لب مرز محسوب میشد مدام افسوس میخوردم و دعا میکردمو خداروشکر!!!خدا دعامو براورده کرد:) و قسمت من پزشکی ازاد شد..گله ای نیست امیدوارم اونجا برام روزای خوبی رقم بخوره بازم خداروشکر..خیلی زیاد خداروشکر:)